سیزده های مبارک

دلم برای اونجا تنگ شده

ولی نمی خوام خودمو سبک کنم و برگردم

دلم برای حرف زدن با اون هم تنگ شده ولی خب باید پای قول و قرارم بمونم

اینم که همش نیست

دلم باهاش نیست هرچند حسم نسبت بهش خیلی بهتر شده

دوست دارم یه بارم که شده - یه بار خیلی کمه - مزه واقعی عشقو بچشم.

اگه عشق واقعی باشه که خیلی هم بهتر ...

سیزده های مبارک...

باباش زنگ زده بود به گوشی من که دیشب اینا با من چه کردند ...

اون یکی دستامو فشار داده و قلبم درد گرفته و این یکی منو نگاه کرده

من چی میتونستم بگم...

یکی نیست بگه این درختیه که خودتون پرورش دادید حالا من چکارش کنم؟

نمی دونم من چه گناهی کردم گیر اینا افتادم ....

ما با پدر و مادر خودمون از این کارا نکردیم حالا باید اینا رو جمع کنیم ....

حالم از همشون بهم می خوره ...

سیزده های مبارک...

چند روزی میشه که ما نت نداریم. شارژش تموم شده. هزار تا فکر داره تو سرم می چرخه. هزار تا برنامه برا خودم ردیف کردم. پایان نامه هم قوز بالا قوزه. حالم داره ازش بد میشه ولی به خودم میگم آش کشک خاله ست ؛ هرکاری هم بخوای بکنی باید این یکی رو رد کنی ...  حالم جالب نیست... تو وب اون یه چیزی خوندم که حسم رو سیزده های مبارک...ادامه مطلب

مامانش زنگ زد که فردا جلسه معارفه ست و بیایید خونه ما ...

نمی دونم من چرا استرس گرفتم

امیدوارم خوشبخت بشن ولی این خونواده بفهمن معنی واقعی اونی رو که داره میاد تو خونواده شون!

سیزده های مبارک...

درد ینی آدم هیچ جایی رو نداشته باشه که خودشُ خالی کنه

درد ینی حرفاتُ به آینۀ دستشویی یا حموم بگی

خدایا من هیچکسُ ندارم

من براش کم نذاشتم

تقصیر من این وسط چیه؟

اون که می خواست اینجوری زندگی کنه و همش با اونا باشه منُ چرا کشوند وسط این بندگی

خسته ام

این حق من نبود

این زندگی من نبود

خـُد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا

من بندۀ توام

کمکم کن ...

سیزده های مبارک...

با خوندن حرفام دیوونه شده بود انگار

نمی خواستم جوابشو بدم ولی گفتم حالا ناراحت نشه

البته حواسم بود که سرش به اونا گرمه

ولی خب دلم سوخت

خودمم دوست داشتم با کسی حرف بزنم

بهم گفت تو ترسویی

منم کاری کردم که از ترس رنگش عوض بشه

گفتم از چی بترسم

اگه بهم تندی کنه همه چی رو بهش می گم تا بفهمه باید ممنون من باشه

دیگه دیوونه شد

که تو برای اینکه نشون بدی خودت خوبی حاضری آبروی یه نفر دیگه رو ببری

خلاصه خوشحالم که بهش فهموندم ترسو کیه

سیزده های مبارک...

دلم گرفته خد ـــــــــــــــــــــــــــــــــا

دارم نوشته های قبلیمو می خونم

دیگه یه پا روضه خون شدم

های های اشک می ریزم

خدای من می بینه

خدای من میشنوه

خدای من هیچی نمی گه

هیچی ...

سیزده های مبارک...

دیروز داشتم عکسای تو کامی رو نگاه می کردم.  یه فولدر بود که عکسایی بود که با موب ر گرفته شده بود. توش عکسای یه خانم جوون بود. شبیه اونی که با هم کربلا بودن.نکته جالبش این بود که از اون با موب خودش عکس گرفته بود. دختره رو زیر اندازی شبیه زیر انداز ما تو یه جای دار و درخت دار نشسته بود. شاید میگون.هرچ سیزده های مبارک...ادامه مطلب

دلم شور کربلا رو می زنه

چیزی تا اربعین نمونده ...

سیزده های مبارک...

شاید سیزده  برای خیلی ها عددی نحس باشه

اما بی شک برای من عددی مبارک ـه.

میلاد مبارک مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام ،

میلاد مبارک خودم

و اولین روزی که گل پسرم  تو ده سالگی تونست روزه کامل بگیره

همگی روز 13 ـم  بودند.

خیلی هم خوبه.

پ ن : 13 ماه رمضان امسال رو فراموش نخواهم کرد. : )

سیزده های مبارک...